Samira خوشم به بالِ پریدن اگرچه روی زمینم پرنده، میپرد آخر وَ من پرنده ترینم ...Follow40ShareCopy link to post
Samira من دلم زندگی کردن میخواد. ��یدونم چطور باید زندگی کنم، به هیچی هم نیاز ندارما فقط به خودم احتیاج دارم، ولی خودمو ندارم.
Samira Some memories never leave your bones. Like salt in the sea, they become part of you. And you carry them.
Samira به شب نشينى خرچنگ هاى مرداب چگون�� رقص كند ماهيه زلال پرست ؟!! پنج روزه دنبال جواب اين سؤالم
Samira آرامشِ بسیار. آفتاب گویی با بیمیلی میتابد. هوای آبی پر از ناقوس است... چه میکنی دوستِ من؟ من این اواخر مثل یک ماشین کار میکنم، بیهیچ ذوقی؛ جداً بیذوق!
Samira تو در کرانهی عالم درون خویش به یغما فتادهای کزین ه��ار هزاران، یکی نگفت که بر شانهات چه میگذرد؟
Samira بدانید غم و تاثیری که در آدمی از علم به ناتوانی و ناچیزی خویش ایجاد میگردد، حدی دارد و از این حد که گذشت، این غم تبدیل به لذتی خارقالعاده میگردد.✨
Samira عصر خوبی بود برای گمشدن یا پیداشدن. برای تماشای زیبایی یا زشتی. هم برای عاشقشدن خوب بود، هم برای ترک شدن. برای تن عصر خوبی بود. اما برای تنهایی یا عبور از تنهایی؟ بگذریم.
Samira باهار شد، سفر بخیر پرندهی سپید. درخت اینجا میماند و به دوست داشتن بیهودهی تو ادامه خواهدداد... و شب بخیر