Cookies

By clicking “Fine”, you agree to the storing of cookies on your device to enhance site navigation, analyze site usage, and assist in our marketing efforts.

Related Posts

Samira
Samira

در یکی از زندگی های قبلی بچه حلزون بیماری بودم که فقط یک دقیقه زندگی کردم . در آن لحظات تنها شنیدم که باران به سقف ها گفت : هيچ كس برنده نيست. و سقف ها به باران گفتند :برنده آني يست كه نيست.

43
43
Samira
Samira

من از این خسته ام که...

44
44
Samira
Samira

ما نیز آرام خواهیم گرفت؛ اگر امیدهای پوچ بگذارند.

23
23
Samira
Samira

کاش می تونستم از انسان بودن استعفا بدم و به عنوان گربه ادامه زندگیم بگذرونم.

112
112
1
Samira
Samira

شماها چی بلدین بپزین:/

423
423
6
Samira
Samira

«پناه میبرم به فکرهایِ کوچکِ شیرین از تلخیِ واقعیت ها»

36
36
Samira
Samira

من از سیاهترین شب، به آفتاب رسیدم...

167
167
Samira
Samira

دایره ارتباط کوچک،زندگی ای بینها��ت خصوصی،قلب شاد، ذهن آروم.

54
54
1
Samira
Samira

با کی از چی میشه حرف زد ؟

71
71
3
Samira
Samira

من دلم زندگی کردن میخواد. ��یدونم چطور باید زندگی کنم، به هیچی هم نیاز ندارما فقط به خودم احتیاج دارم، ولی خودمو ندارم.

49
49
Samira
Samira

و م�� از ترس شکسته شدن احساساتمونو کشتیم.

33
33
1
Samira
Samira

در عمق زمس��ان بودم که در وجودم تابستانی بی پایان یافتم.

43
43
Samira
Samira

Some memories never leave your bones. Like salt in the sea, they become part of you. And you carry them.

93
93
Samira
Samira

«من اِبا دارم از بودن.ابا دارم از زیستن در دارالمجانین ناانساها.»

75
75
Samira
Samira

Albert Camus: “Should i kill myself,or have a cup of coffee?”

45
45
Samira
Samira

اون درخت س��بلند پر غرور...

126
126
Samira
Samira

پاییز اما چیزی نیست جز خلوتی برای تعمق در آنچه از عمرمان فرو افتاد..."

96
96
Samira
Samira

كافیست چشمانت را باز نگه داری، همه چیز سرشار از معنا میشود.

84
84
Samira
Samira

ر��ج کشیدن هر کدام از ما، موسیقی مخصوص به خودش را دارد...

126
126
Samira
Samira

‏به شب نشينى خرچنگ هاى مرداب چگون�� رقص كند ماهيه زلال پرست ؟!! پنج روزه دنبال جواب اين سؤالم

164
164
1
Samira
Samira

‏غم‌انگیز نیست انسان بودن؟ حیوان پیوسته ناراضی معلق میان مرگ و زندگی.

165
165
Samira
Samira

آرامشِ بسیار. آفتاب گویی‌ با بی‌میلی می‌تابد. هوای آبی پر از ناقوس است... چه می‌کنی دوستِ من؟ من این اواخر مثل یک ماشین کار می‌کنم، بی‌هیچ ذوقی؛ جداً بی‌ذوق!

110
110
Samira
Samira

خوشم به بالِ پریدن اگرچه روی زمینم پرنده�� می‌پرد آخر وَ من پرنده‌ ترینم ...

63
63
Samira
Samira

‏تو در کرانه‌ی عالم ‏درون خویش به یغما فتاده‌ای ‏کزین هزار هزاران، ‏یکی نگفت که بر شانه‌ات چه می‌گذرد؟

107
107
Follow Us
English
© Stereo, 2024
Get the full experience on the Stereo app
Open app